خدافظ

سلام

بچه ها من دیگر تو این وب نمی یام پس آرمان و همه بچه ها به این وبم برید :http://83ghazal.blogfa.com/

ببخشید

سلام بچه ها

ببخشید این چند ماه نیامدم

می خوام برم شمال

سلام بچه ها

امروز روز من چون می خوام برم شمالزیبا

بالخره خدا یک کاری کرد که من و خانواده ام بریم شمال زیبا

پس به وبم نظر بدید تا خوشحال شم زیبا

وگرنه نظر ندید واقع نامردیدزیبا

سخنی با شما دوست جونام

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

سلام دوس جونیام

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

من دوست دارم توی نظراتون بگین دوست دارین این وب چه

 تغییری بکنه و چی کم یا زیاد بشه یا خلاصه پیشنهاداتون رو برای

 این وب بگین تا من بتونم وبم رو خوشگل تر کنم.

دوستتون دارم.

نظر یادتون نره.

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

جوک باحال

حیف نون می ره عیادت مادرزنش. می پرسه "بهتری؟"
مادرزنش می گه: "تبم قطع شده ولی گردنم هنوز درد می کنه..."
حیف نون می گه: "انشاالله اون هم قطع می شه!"
  

توی رستوران، لیوان رو بر عکس گذاشته بودند روی میز... حیف نون می ره می نشینه سر میز، می گه: "این چه لیوانیه که سر نداره؟!" بر عکسش می کنه، می گه: "چه جالب! ته هم نداره!"

حیف نون می ره هتل... صبح روز اول می ره توی رستوران هتل صبحانه بخوره، می بینه روی تابلو نوشته: "از ساعت ۷ الی ۱۱ صبحانه... از ساعت ۱۱ الی ۵ ناهار و از ساعت ۵ الی ۱۱ شب شام سرو می شود..."
پیش خودش می گه: پس من کی وقت کنم برم شهر رو ببینم؟

 از همسایه حیف نون می پرسن: قبض آب و برقت رو چه طور پرداخت می کنی؟ می گه: "می ذارم زیر برف پاک کن ماشین حیف نون، می بره پرداخت می کنه!"

حیف نون از دوستش می پرسه: توک چشم کجاست؟
دوستش می گه چشم که توک نداره!
می گه: پس چرا خواننده می گه: توکه چشمات خیلی قشنگه؟

از مربی بدنسازی پرسیدم: با کدوم دستگاه بیشتر کار کنم تا دخترها عاشق هیکلم بشن؟ مربی گفت: از دستگاه خودپرداز بیرون سالن استفاده کن.

یکی می ره دکتر به دکتره می گه: آقای دکتر! نمی دانم چرا به محض این که اولین لقمه را می خورم دل درد می گیرم.
دکتر می گه: خوب جانم! تو اولین لقمه را کنار بگذار و از دومین لقمه شروع کن!

حیف نون به نامزدش می گه عصر میام دنبالت بریم بوق بزنیم. نامزدش می گه: ماشین خریدی؟ می گه: "نه، بوق خریدم!"

حیف نون زنگ می زنه مطلب، می گه: متخصص پوست؟ منشی می گه: بله. حیف نون می گه: پوست بز چند می خرید؟

دقت کردین ما ایرانیا وقتی بچه هستیم، می گن بچه است، نمی فهمه!
وقتی نوجوان هستیم، می گن نوجوونه، نمی فهمه!
وقتی جوان هستیم می گن جوون و خامه، نمی فهمه!
وقتی بزرگ می شیم، می گن داره پیر می شه، نمی فهمه!
وقتی هم پیر هستیم می گن پیره، حالیش نیست! نمی فهمه!
فقط موقعی که می میریم میان سر قبرمون و می گن عجب انسان فهمیده ای بود!

نظر یادت نره عزیزم

ده تای بعدی در راهه


✿تزئینی ها1✿  

بپرید تو ادامه ی مطلب

ادامه نوشته

پیشی دخی

cat 9
cat 8


یه عالمه

تو ادامه

خیلی نازه

ادامه نوشته

بطری

شکلکهای بامزه در بطری

در ادامه

ادامه نوشته

نی نی های خوشمل

‏Photo: کنسرت اخیر استاد علیزاده و اجرای آثارش توسط ارکستر سمفونی ملی ایران 



از شانس خوبمان برای روز آخر اجرا بلیطی در همان جلوهای سن نمایش نصیبمان شد
در سالن برج میلاد. قسمت اول کنسرت ارکستر سمفونی بود وقسمت دوم هم ابتدا
ارکستر نواخت و در اواسط کار استاد علیزاده با سه تارش به روی سن آمد که
بسیار مورد تشویق حضار قرار گرفت. همگان به افتخار استاد از جای برخاستند و شروع به کف زدن کردند.
بعد استاد بروی صندلی جای گرفت و شروع به نواختن کرد و ارکستر هم همراهیش میکرد.
در همان یکی دو دقیقه اول استاد چهار پنج باری به نقطه ای در سالن نگاه می انداخت.
ناگهان دست از ساز زدن کشید و به همان نقطه انتهای سالن خیره ماند و بعد از چند ثانیه سری تکان داد
و یک کلمه را با کمی اندوه و ناراحتی گفت:" صداقت". ناگهان غریو سوت و دست زدن بود که در سالن پیچید.
استاد با دست جمعیت را دعوت به سکوت کرد و دوباره این باربلند تر گفت " صداقت".
باز جمعیت این بار بلندتر و با شور بیشتری شروع به دست زدن کردند و جمعیت با ریتم دست زدنشان
به تکرار کلمه صداقت پرداختند. و به بغل دستیشان لبخندی میزدند و استاد را با چشم به هم نشان میدادند
و میگفتند صداقت و سری تکان می دادند که یعنی" ببین استاد چی گفت ها، صداقت".
یکی از وسطهای جمعیت داد زد:"جانا سخن از زبان ما میگویی"
استاد علیزاده این بار با تعجب باز جمعیت را به سکوت دعوت کرد
و به میکروفون جلوی سه تارش اشاره کرد و این بار واضح تر کلمه قبلی را گفت که تازه جمعیت
و مسئولین سالن فهمیدند استاد چی میگفته ... "صدا قطعه!" !!!!!


در تعجبم :|‏

برید تو ادامه ی مطلب

ادامه نوشته

خبــــــــــــــــــرای جدید.......

سیلــــــــ ــــومـــــ خومشــــــــل عســــــلا

واااااایی میگــــ ــــــما دیر اپیدم نه؟؟؟؟؟؟

ببشخــــــ http://up.patoghu.com/images/hmp45e8qpxbo97rvlcbh.gifــــــــ http://up.patoghu.com/images/hmp45e8qpxbo97rvlcbh.gifـــــــید......

خب حــــــــــالا بریم سراغ آپمونـــــــ......ــــــhttp://up.patoghu.com/images/58vljwpvow5psknkyn9.gif

حالا خـــــــhttp://up.patoghu.com/images/cyl65mvccp8tbjwm9j3j.gifـــــــhttp://up.patoghu.com/images/cyl65mvccp8tbjwm9j3j.gifــــبرای جدید :

۱:امروز زود تر از همیشـــــــــhttp://up.patoghu.com/images/tfjm55ik9v62f4myqvx5.gifـــه از خواب بیدار شدم ینی ساعـــــت ۱۰:۳۰

۲:امروز حوصلم خیــــــhttp://up.patoghu.com/images/dv334xpqgvtk18rdrckr.gifـلی سر رفته بود

۳:امروز یاد خاطراتــــــ مدرسمون افتادمــــhttp://up.patoghu.com/images/y4ibuw694h7kdvk4pwu.gifــــــ دوباره دلم تنگید

خبــــــــhttp://up.patoghu.com/images/ns38p0v2di5fug5hwfnu.gifـــــ دیگه

بــــــــــــــــــــــــای بـــــــــــــــــــــای

بـــــــــــــــــــhttp://up.patoghu.com/images/onympt8p0qv932xsl2.gifــــــــــــوس بــــــــــــــــــhttp://up.patoghu.com/images/onympt8p0qv932xsl2.gifـــــــــــــــــوس